سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ سهل پسر حنیف أنصارى پس از بازگشت از صفّین در کوفه مرد ، و امام او را از هرکس بیشتر دوست مى‏داشت فرمود : ] اگر کوهى مرا دوست بدارد در هم فرو ریزد [ و معنى آن این است که رنج بر او سخت شود و مصیبتها به سوى او شتاب گیرد . و چنین کار نکنند جز با پاکیزگان نیکوکار و گزیدگان اخیار . و این مانند فرموده اوست که : ] [نهج البلاغه]

سلسله ی موی دوست ...

 برای حسینم ...

 

پنج شنبه بعد از مدت ها رفتم بهشت زهرا  (س)

می دانم آنجا تنها جایی است که اغلب وقتی از هیاهوی اطرافم خسته می شوم می تواند آرامم کند . 

همه جا سفید بود و سرد

اما خورشیدِ پشت ابرها همان قدر برایم لذت بخش بود ، که آرامش آن بعد از ظهر پر برف در بهشت زهرا (س)...

 

داشتم می رفتم دیدنش.

از ایستگاه مترو تا سر مزارش با او حرف زدم .

می گفتم : هر چیزی که در این دنیاست سایه ای از آخرت است ...

حتی این دیدارهای گاه به گاه ِما ...

 

 

روی سنگ مزار خودش و دوستانش برف  نشسته بود .

سخت بود کنار زدن برفها .

تازه بعد از آن همه تلاش می توانستم آرام کنار مزارش زانو بزنم ...

نمی دانی که چه قدر دلم برایش تنگ شده بود .

یا شاید  هم برای آرامش دیدارش...

اما همیشه همین طور است...

وقتی می رسم تمام حرف هایم می پرد...خودش هم می داند.

هیچ وقت نشده وقتی آنجا هستم  و کنارش زانو زده ام،  گِله ای کنم یا درد هایم را بگویم .

هیچ وقت نشده !

چون حرفی نمی ماند با بودنم ...با بودنش ....با سکوت ...با نگاه

 

 

زیاده جسارت است

یا علی (ع)

 

 

 




بی نام ... ::: یکشنبه 86/10/16::: ساعت 12:0 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 11


کل بازدید :46746
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
بی نام ...
در بی راهه ها ، راه می جستم ...ندایی گفت : در خرابه گنج مجوی ... نگریستم ... جز او ندیدم !!!
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<